جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

دیگو مارادونا؛ اِل دیگو/ نابغه‌ای با موهای فِرفِری

دیگو مارادونا؛ اِل دیگو/ نابغه‌ای با موهای فِرفِری کتاب «دیگو مارادونا؛ اِل دیگو»، نوشته‌ی دنیل آرکوچی و ارنستو چرکیس بیالو، به همت نشر گلگشت به چاپ رسیده است. مارادونا نابغه‌ای است که اگر دلش بخواهد، جلسه‌ای یک میلیون دلاری را در کسری از ثانیه به هم می‌زند. او یک یاغی از زاغه‌های بوئنس آیرس است که بدون کروات سفر می‌کند و ضد قهرمانی در هزاره سوم است که از دل داستان‌های تخیلی بیرون آمده است. هیچ‌وقت از بیان احساساتش اِبایی نداشته و غول کوچک‌اندامی است که تمام عمرش با تابوها و با مرگ مبارزه کرده است، چون برای او هر مصالحه‌ای، امری غیرممکن به حساب می‌رود. بااین‌حال، سال پشت سال گذشته و تأثیر زندگی جنجالی دیگو، بر روح و جسم او باقی مانده و ریکاوری هر بار برایش سخت‌تر شده است. در آوریل ۲۰۰۴ و همزمان با طی مراحل پایانی چاپ این کتاب، مارادونا به‌خاطر فشار خون بالا از حال رفت و در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستانی در بوئنس آیرس، بستری شد. طرفداران با اطلاع از موضوع، فوج‌فوج پشت در بیمارستان چادر زدند. مردم جنوب ایتالیا در معابد برایش شمع روشن کردند و برای بهبودی قهرمان‌شان دست به دعا برداشتند. شرایط جسمی مارادونا همانند اخبار حوادث، روزانه به اطلاع تمام مردم دنیا می‌رسید. زمانی هم که شنیده شد ممکن است دیگو به پیوند قلب نیاز داشته باشد، چند نفر برای اهدای قلب، اعلام آمادگی کردند. او از مرگ نجات پیدا کرد و همچنان قلب خودش در سینه تا پایان عمر می‌زد. در جریان یکی دیگر از جنجال‌های مارادونا طی سال‌های قبل هم خورخه والدانو هم‌تیمی سابق و روزنامه‌نگار فعلی در موردش نوشت: دیگوی بینوا، برای سال‌های سال مُدام گفتیم تو خدا هستی، تو ستاره هستی، تو نجات‌بخش ما هستی. آن‌قدر که فراموش کردیم مهم‌ترین حرف را بزنیم که تو یک انسان هستی. در جریان زندگینامه‌ی حاضر ، بالاخره این همان انسان است که حرف می‌زند. مارادونا مثل تمام سال‌های زندگی‌اش، اینجا هم رک و بی‌پرده صحبت می‌کند. او که در زاغه‌ای به نام وییا فیوریتو در فقر به دنیا آمده و بزرگ شده، اینجا هم اصطلاحات و ناسزاهای کوچه‌خیابانی را کنار نمی‌گذارد. فراغ از هر جنجالی، مارادونا یکی از بهترین فوتبالیست‌هایی است که تاریخ به خود دیده است. بازی‌خوانی او منحصربه‌فرد بود و اینکه چطور می‌تواند همه‌چیز را بادقت ببیند و همان‌طور که در این زندگینامه می‌بینید تعریف کند، بی‌نظیر جلوه می‌کند. تمام روایت‌هایی که دیگو از بازی‌های مختلف روایت می‌کند، موبه‌مو بررسی شده و صحت آن‌ها تأیید می‌شود. خوان ساستوریان، نویسنده‌ی آرژانتینی می‌گوید: مارادونا در اصل یک هنرمند است، چون از هیچ‌کس پیروی و تقلید نکرده و در واقع، آثاری خلق کرده که قبل از آن وجود نداشته است. در این کتاب با داستانی پرتعلیق و پرحادثه روبرو می‌شویم که با روایت خودمانی، خنده‌آور و حتی شاعرانه‌ی شخص دیگو مارادونا، شنیدنی‌تر و جذاب‌تر هم می‌شود.

قسمتی از کتاب دیگو مارادونا؛ ال دیگو:

ناپولی خیلی زودتر از بقیه در ۱۹۷۹ و زمانی که هنوز در آرژانتینیوس بودم دنبالم آمده بود؛ حتی پیراهن باشگاهشان را هم به هتل محل اقامتم در طی تمرینات فرستاده بودند؛ نامه‌ای هم همراهش بود که می‌گفت منتظر بوده‌اند مرزها به روی خارجی‌ها باز شود تا بتوانند مرا بخرند. پیشنهاد اقامتی ده روزه در ناپل با پرداخت تمام هزینه‌ها را هم ارسال کرده بودند. می‌خواستند مرا در انواع هدایا غرق کنند. نمی‌دانستم چه خبر است. آن روزها حرف از بارسلونا و حتی شفیلدیونایتد بود. آن‌ها آن زمان برای من مثل استلا روخای فیوریتو بودند. ناپولی هیچ مفهومی غیر از یک چیز ایتالیایی مثل پیتزا نداشت. فقط همین! برای همین چند سال بعد هم که در بارسلونا دنبالم آمدند، باز هم زیاد در موردشان نمی‌دانستم. فقط می‌خواستم اسپانیا، کاتالونیا، نونیز و بقیه را ترک کنم. برایم مهم نبود کجا می‌روم. همه امروز می‌پرسند چرا میلان و یوونتوس را انتخاب نکردم؟ چرا به اینتر نرفتم؟ خب، معلوم است، چون تنها کسی که به خودش زحمت داد پیشنهادی ارسال کند، ناپولی بود، علاوه بر این، جیامپرو بونیپرتی، رئیس یوونتوس در نقل‌قولی گفته بود بازیکنی با فیزیک بدنی من به هیچ جا نمی‌رسد. خب، به جایی رسیدم، هان؟ فوتبال خیلی زیباست، چون برخلاف چیزهای دیگر، جایی برای همه در آن پیدا می‌شود؛حتی کوتوله‌هایی مثل من! دلم تغییر فضا می‌خواست و می‌خواستم بازی کنم. منظورم خوب بازی کردن نیست، فقط می‌خواستم بازی کنم. می‌خواستم در تمام طول لیگ بازی کنم. دلایل دیگری هم برای رفتنم به ناپولی وجود داشت. از یک طرف، بارسلونا کاملاً می‌دانست مرا به کجا می‌فروشند. نمی‌شود راحت سر کاتالان‌ها کلاه گذاشت. آن‌ها فکر نمی‌کردند ایتالیایی‌ها رقیب چندان قدرتمندی در اروپا باشند. از طرف دیگر و دلیل مهم‌تری که هرگز در موردش حرف نزده‌ام، این بود که نیاز شدید مالی داشتم. سیترزپیلر در حسابرسی به امور مالی به مشکل خورده بود و در مرز ورشکستگی بودم. بله آقا، ورشکستگی، ورشکستگی کامل! وقتی به ناپل رسیدم، هیچ‌چیز غیر از بدهی همراهم نبرده بودم. این دلیل دیگری است که به یوونتوس، میلان و اینتر نرفتم. پیشنهاد ناپولی از راه رسید و باید زود تصمیم می‌گرفتیم. خورخه در طول آن سال‌ها روی هر چیزی مثل سوخت و ملک و سالن‌های سینمای پاراگوئه که دستش به آن رسیده بود، سرمایه‌گذاری کرده بود. بالاخره گذشته‌ها گذشته است. افتادم و دوباره بلند شدم. دیگو مارادونا؛ اِل دیگو را مهدی جوانی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۸۰ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۷۰ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشی‌ها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.