جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
دریایی دیگر/ برنده جایزه فرانتس کافکا ۲۰۱۶ در زبان فارسی
"دریایی دیگر" اثر کلودیو مگریس به همت انتشارات فرهنگ آرش به چاپ رسیده است. کلودیو مگریس-نویسنده، مترجم و زبان‌شناس بزرگ ایتالیایی متولد ۱۰ آوریل ۱۹۳۹ در شهر تریسته ایتالیا است.
مگریس از نویسندگان بسیار برجسته و از چهره‌های تاثیرگذار ادبیات اروپا در عصر حاضر است. کتاب‌های وی تاکنون با موج اقبال گسترده و وسیعی در اروپا مواجه شده و جوایز مختلفی را از محافل ادبی جهان کسب کرده است.
نام مگریس همچنین چندین سال است که در فهرست گمانه‌زنی‌های جایزه نوبل ادبیات به چشم می‌خورد و بی گمان در آینده‌ی نزدیک، او از بخت‌داران بزرگ دریافت این جایزه می‌باشد.
رمان‌های درخشان مگریس که متاسفانه هیچ‌یک به فارسی ترجمه نشده، عبارت‌اند از: استاد لمان، جستاری درباره‌ی یک شمشیر، دریایی دیگر، کورکورانه و دانوب که در سال ۱۹۸۶ منتشر شد و نویسنده در آن بخش‌هایی از تاریخ اروپا را در بستر رودخانه‌ی دانوب به تصویر کشیده است.
کتاب دریایی دیگر، بی گمان یکی از بهترین آثار این نویسنده است؛ رمانی به غایت فلسفی، زیبا و به شدت تاثیرگذار که لذت خواندن ادبیات ناب را به خواننده‌ی علاقمند می‌چشاند. انریکو مرول، قهرمان داستان، سفری طولانی را شروع می‌کند.
او با الهام از تعلیمات دوست و مراد فکری‌اش، کارل میشلستادتر، که فیلسوفی نام‌آور و مشهور است به قصد شناخت بهتر و عمیق‌تر از خود و جهان اطرافش به هرگونه تعلق خانوادگی، سیاسی و شغلی پشت پا می‌زند.
او پیرو مکتب دم غنیمت شمردن است و هر لحظه از زندگی‌اش را چون جرعه‌ای ناب می‌نوشد.
کلودیو مگریس
در کتاب دریایی دیگر می‌خوانیم:
گاهی همین زندگی که رُس آدم را می‌کشد، یک دفعه روی سخاوتمندش را نشان می‌دهد، می‌آید و به جای اینکه یقه‌ات را بچسبد برایت آسان می‌گیرد. انریکو از اینکه ماریو را مقابل خود می‌بیند ماتش برده است؛ اینکه یکی، نه از آن ورِ جوب، که از آن سر اقیانوس بو بکشد و رد پای آدم را پیدا کند خیلی حرف است. ماریو شبیه کارلاست، با همان پیشانی بلند خواهرش، همان نگاه رئوف بی‌پروا و همان دهان پر عتاب. وقتی انریکو او را می‌بیند که ناگهان از فرسنگ‌ها دورتر پیدایش شده، با همان چشم‌های آبی کارلا، به این فکر می‌کند که ما آدم‌ها، نه خودِ یک زن یا یک مرد را، بلکه نگاه، دریای نگاه و لبخندی را که ورای جنسیت است دوست می‌داریم. چه بسا دلش می‌خواهد به ماریو بخندد، با در نظر گرفتن اینکه تا به الان هیچ نشانی از زنده بودنش در دست نبوده و در گوریتسیا کسی نمی‌دانست که اصلا این آدم کجا هست، و حالا تمام این راه را آمده که به او بگوید کارلا چشم به راهش است و همیشه دوستش داشته منتها این بار، راستش را بخواهی، یک جور متفاوت...
طرح جلد اصلی کتاب
در حال بارگزاری دیدگاه ها...