جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

بیوگرافی: محمد یعقوبی

بیوگرافی: محمد یعقوبی زاده سال ۱۳۴۶ در لنگرود. با اینکه رشته‌ی دانشگاهی یعقوبی به تئاتر ارتباطی نداشت و او در رشته حقوق قضایی تحصیل کرده اما در همان دوران دانشجویی، فعالیت‌های تئاتری خود را از گروه تئاتر دانشگاه با جدیت دنبال می‌کرد. پرورش یافته‌ی مکتب حمید سمندریان، نخستین نمایشنامه‌ی خود با عنوان بازگشت را در سال ۱۳۶۸ به نگارش درآورد. استعداد یعقوبی در زمینه‌ی نوشتن و کارگردانی در همان سال‌ها خیلی زود بر همگان آشکار شد تا آنجا که هنوز خیلی جوان بود که موفق شد برای نمایشنامه‌ی زمستان ۶۶، جایزه‌ی بهترین کارگردانی را از آن خود کند. یعقوبی در سال ۱۳۷۶ گروه تئاتر امروز را تاسیس کرد و پس از ۴ سال یعنی در سال ۱۳۸۰ از این گروه جدا شد و سه سال بعد گروه جدیدی را با نام تئاتر این روزها تاسیس کرد. فضاهای واقع‌گرایانه منطبق بر مضامین اجتماعی از اصلی‌ترین درون‌مایه‌های نمایشنامه‌های اوست. محمد یعغوبی

بخشی از نمایشنامه قرمز و دیگران نوشته‌ی محمد یعقوبی:

۱٫پارکی در تهران، دهه‌ی هفتاد خورشیدی یکی روی نیمکتی خوابیده، یکی روی نیمکتی دیگر روزنامه می‌خواند. یکی... روی یک نیمکت هم مردی سراپا قرمز نشسته است، مردی چهل و چند ساله. یک تکه مقوا در دست دارد که روی آن با خط قرمز نوشته شده: اگر می‌خواهید خود را بکشید با من حرف بزنید. ۲٫ناهید ناهید روی نیمکت نشسته است. نرگس چادر مشکی به سر و عینک آفتابی به چشم به ناهید نزدیک می‌شود. نگاه ناهید به سمت سمت دیگر پارک است. نرگس کنار ناهید می‌نشیند. نرگس: سلام ناهید ]ناهید به سرعت از روی نیمکت برمی‌خیزد که برود. نرگس دست‌اش را می‌گیرد[ بشین. من تنهام. ناهید: جونِ مامان دروغ نمی‌گی؟ نرگس: نه به قرآن مجید. ناهید: مواظب بودی کسی دنبال‌ت نکنه؟ نرگس: آره. ناهید: چه جوری پیدام کردی؟ نرگس: مهران عکس‌ت رو داده توی روزنامه چاپ کرده‌ن. ناهید: کی چاپ شده؟ نرگس: دیروز. نوشته شده تو اختلال حواس داری، مدتیه از خونه اومدی بیرون و دیگه پیدات نشده. تلفن خونه‌تون و خونه‌ی مامان این‌ها رو داده که هر کی تو رو دیده زنگ بزنه. ناهید: می‌بینی چقدر رذلی‌ه؟  حالا هر کی من رو ببینه فوری زنگ می‌زنه به خاطر ثواب‌ش خبر می‌ده من رو کجا دیده چون فکر می‌کنه داره یه خانواده رو از نگرانی نجات می‌ده دیگه. نمی‌دونه که داره قبر من رو می‌کنه. نرگس: شانس آوردی من خونه‌ی بابا این‌ها بودم وقتی اون یارو زنگ زد که نشونی تو رو بده گوشی رو من برداشتم. ولی می‌ترسم همین که من راه افتادم بیام این جا باز یکی دیگه که تو رو دیده زنگ زده باشه نشونی این جا رو داده باشه. با این آرایش غلیظی هم که تو کردی شدی گاو پیشونی سفید. ناهید: برای چی گریه می‌کنی؟ آدم‌ها دارن نگاه‌مون می‌کنن. نرگس: تو واقعن اون کارها رو کردی ناهید؟ ناهید: آره. نرگس گریه‌اش می‌گیرد ناهید: مگه نمی‌گم گریه نکن. پاشو برو. نرگس: خدا رو شکر که من گوشی رو برداشتم. اگه بابا یا نادر گوشی رو برمی‌داشتن الان می‌اومدن این جا تیکه تیکه‌ت می‌کردن. بابا گفته اگه ثابت شه ناهید اون کارها رو کرده خودم سرش رو می‌برم. ناهید: آره دیگه، سر بریدن رو خوب بلدن. نرگس: من نگرانتم ناهید. ناهید: نگران من نباش. من می‌تونم مشکل‌م رو تنهایی حل کنم. اما اگه پدر و مادر درست و حسابی داشتیم من الان وضع‌م این جوری نبود. نرگس: اون بدبخت‌ها چه تقصیری دارن؟ ناهید: من چند بار از خونه‌ی اون مرتیکه زدم بیرون اومدم پیش مامان این‌ها؟ چه قدر بهشون گفتم من دیگه نمی‌خوام برگردم توی اون خونه؟ اما اون‌ها هر بار من رو برگردوندن پیش اون. نرگس: دل‌م برای مامان می‌سوزه. ناهید: حال‌ش چطوره؟ نرگس: همه‌ش غصه می‌خوره. ناهید: یه کاری برام می‌کنی؟ نرگس: چه کار کنم؟ ناهید: برو خونه‌ی ما، از توی کشوی میز توالتم قباله‌ی ازدواج و شناسنامه‌ی من و مهران رو بردار بیار برای من.]از کیف خود دسته کلیدی برمی‌دارد[این کلید کشویی‌ئه که قباله و شناسنامه‌ها توشه. این هم کلید در ورودی ساختمانه. این هم کلید آپارتمانه. نرگس: می‌ترسم یهو مهران سر برسه من رو ببینه. ناهید: اگه الان بری مهران خونه نیست. ولی برای محکم کاری همین که رسیدی سر کوچه‌مون اول یه زنگ بزن خونه اگه دیدی گوشی رو برنداشت اون وقت برو تو. این کار رو برام می‌کنی؟ نرگس: قباله و شناسنامه‌ها رو برای چی می‌خوای؟ ناهید: می‌خوام برم خارج. نمی‌خوام مهران مدرکی داشته باشه که من رو ممنوع‌الخروج کنه. تا بخواد هم مدرک جور کنه که من زنشم من از این کشور رفتم.

 
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.