جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
بیوگرافی: مارک تواین
سیموئل کلمنز ملقب به مارک تواین در سیامین روز از ماه نوامبر سال ۱۸۳۵ در میسوری فلوریدا به دنیا آمد. هنوز سنین نوجوانی را طی میکرد که پدرش فوت شد و او مجبور شد خیلی زود وارد مناسبات مربوط به بزرگسالی شود. کار در چاپخانههای گوناگون یکی از همین مراحل شغلی بود. مراحلی که نوشتن برای نشریات گوناگون، در امتداد آن بود که برخی از این نوشتهها زمینه طنز داشت. او که در طول زندگیاش همیشه از مصاحبه گریزان بود در بیان دلیل این امر میگوید: بیشتر مصاحبهها چرندگویی و بی ارزشی ناب است! مصاحبهها به ندرت سعی دارند تا بگویند یک چیز چگونه گفته شده است. وقتی نویسنده داستانی خلق میکند و میبیند ضرورت دارد تا گفتگوی دو نفر از شخصیتهایش را بیان کند، متوجه میشود که چقدر باید هوشیار باشد و همه چیز را مراعات کند تا متن به مخاطره نیفتد. خودِ عبارت مارک تواین اصطلاح ملوانان می سی سی پی بود به معنای نشانهی دوم. هنگام نزدیک شدن کشتی به ساحل همیشه یک ملوان از روی دماغهی کشتی، شاغولی به آب میانداخت و ژرفای آب را اندازه میگرفت و تا زمانی که آب، دو بالا ارتفاع داشت و خطر به گل نشستن کشتی در پیش نبود، دم به دم فریاد میکشید: "مارک تواین، مارک تواین" از او به عنوان یکی از بزرگترین فکاهی نویسان جهان یاد میشود. خاطرات آدم و حوا، ماجراهای هاکلبری فین، شاهزاده و گدا، ماجراهای تام سایر و فیل سفید گمشده تعدادی از آثار اوست.قسمتی از کتاب فیل سفید گمشده نوشته مارک تواین:
احساس کردم که باعث و بانی تمام آن جنایات خون آلودم و فقط بی مسئولیتی من عامل گک شدن فیل بوده است. فهرست این تبهکاریها هم مرتب بیشتر و بیشتر میشد! در یک جا برگزاری انتخاباتی را مختل کرده و پنج نفر را که قصد داشتند با تقلب دوباره رای بدهند، از پا درآورده است. جنایتش را ادامه داده و دو انسان نگونبخت به نامهای اوداناهیو و مک فلانیگان را هم به قتل رسانده است؛ افرادی که تازه همین دیروز به خانهی ستمدیدگان جهان پناهنده شده و در شرف آن بودند که برای نخستین بار از حق آزادی رای یک شهروند آمریکا بهرهمند شوند ولی به دست بی رحم این خصم سیامی ناکام ماندند. در محلی دیگر به واعظی دیوانه برخورده بود که در حال آماده سازی فصل جدیدی از حملات قهرمانانهاش به رقص، تئاتر و بقیهی چیزهایی بود که نمیتوانست آنها را وادار به عقب نشینی کند و او را زیر پایش له کرده بود. در جایی دیگر مامور پست برق گیر را کشته بود. فهرست همینطور ادامه پیدا میمرد، دلخراشتر میشد. تا به حال شصت نفر کشته و دویست و چهل نفر مجروح شده بودند. کل گزارشها منحصر شده بود به اظهار فعالیتها و از خود گذشتگیهای کارآگاهان و تک تک آنها با چنین عباراتی به پایان میرسیدند که سیصد هزار شهروند و چهار کارآگاه، موجودی خوفناک را دیدند که دو نفر از آن کارآگاهان را به قتل رسانده است. از شنیدن تق تق مجدد دستگاه تلگراف وحشت زده شدم. خیلی زود پیامها سرازیر شدند، گرچه از ماهیتشان نومید بودم. خیلی زود معلوم شد که تمام ردپاهای فیل از دست رفته است. مه به او اجازه داده بود تا مخفیگاهی مناسب و دور از چشم پیدا کند. تلگرافها از غریبترین نقاط، گزارش میدادند که در ساعات مختلفی، جسم تیرهی بزرگی را در میان مه دیدهاند که بدون شک فیل بوده است. این جسم تیرهی بزرگ در نیوهاون، نیوجرسی، پنسیلوانیا، حومهی نیویورک، بروکلین و حتی در خود شهر نیویورک به چشم خورده بود، اما در تمام موارد، جسم تیرهی بزرگ به سرعت ناپدید شده و هیچ ردی بر جا نگذاشته بود. هر کارآگاهی که در این گسترهی وسیع کشور پراکنده شده بودند، ساعت به ساعت گزارش ارسال میکردند و هرکدام از آنها سرنخی داشتند و در تعقیب چیزی بودند و درست پشت سر آن قرار داشتند.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...