جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
بیوگرافی: سوزان سانتاگ
زاده شانزدهمین روز ژانویه ۱۹۳۳ در نیویورک سیتی، با نام اصلیِ سوزان رزنبلت. پدرش در چین تاجر پوست بود، اما خیلی زود و در ۵ سالگی، پدرش را بر اثر بیماری سل از دست داد و از آن هنگام با مادرش زندگی کرد. دوران کودکی سانتاگ را میتوان دوران تنهایی و غمزدگی دانست که در لانگ آیلندِ نیویورک سپری شد. در نوجوانی بیشتر اوقاتش را با خواندن کتابهای گوناگون میگذراند و پانزده ساله بود که دوران دبیرستان را به پایان رساند. سانتاگ تحصیلات آکادمیک خود را در دانشگاه برکلی آغاز کرد و پس از مدت زمانی، به دلیل بهتر بودن شرایط و برنامه، راهی دانشگاه شیکاگو شد. ادبیات، فلسفه و رماننویسی زمینههایی بود که سانتاگ تحصیلات خود را در آنها به پایان رساند. در طول سالهای دانشگاه شیکاگو، سانتاگ مرتب در کلاسهای تابستانی هانس گرت شرکت میکرد؛ کلاسهایی که برایش بسیار پربار بود و سبب شد تا میان او و گرت آشنایی عمیقی شکل گیرد. سانتاگ که به آموزش علاقه داشت، سالهای پس از دانشگاه معلم زبان انگلیسی دانشگاه کنتیکت شد و از همان زمان بود که اندیشهی نوشتن گریبانش را گرفت، تاجاییکه مقالهنویسی، یادداشتنویسی و نقدنویسی بعدها از دلمشغولیهای اصلیاش شد. تماشای رنج دیگران، بیماری به مثابه استعاره، عاشق آتشفشان، آلیس در بستر و علیه تفسیر از جمله آثار ترجمهشدهی سوزان سانتاگ به زبان فارسی است.قسمتی از کتاب علیه تفسیر نوشته سوزان سانتاگ:
دستهای که کافکا را به عنوان تمثیلی روانکاوانه میخوانند، در آثار او رازگشاییهای دردناکی از ترس او از پدرش، اضطراب از اختگی، تصور ناتوانی جنسی خودش و احساس اسارت نسبت به رؤیاهایش را جستجو میکنند. و دستهای که کافکا را به مثابهی تمثیلی مذهبی میخوانند، این مسئله را برای ما شرح میدهند که در قصر سعی دارد به بهشت دسترسی پیدا کند و یوزف که در محاکمه تحت داوری بیرحمانه و غیر قابل درک خداوندی قرار میگیرد. نویسندهی دیگری که مجموعه آثار او مفسران را مانند دستهای زالو به خود جلب کرده ساموئل بکت است. درامهای ظریفی که بکت در آنها آگاهیای پس نشسته و منزوی را -که اغلب به ضروریترین چیزها تقلیل یافته است، و به شکلی بریده از عالم و از نظر جسمانی بیتحرک بازنمایی شده است- به نمایش میگذارد، به عنوان گزارهای در مورد بیگانگی انسان مدرن از معنا یا خدا، یا به عنوان تمثیلی از آسیبهای روانی قرائت شدهاند. پروست، جویس، فاکنر، ریلکه، لاورنس، ژید و... میتوان فهرست بیپایانی از نویسندگانی ارائه کرد که آثارشان را پوستهای سخت و ضخیم از تفاسیر پوشانده است. اما باید به این نکته توجه داشت که تفسیر صرفاً به معنای شیوهی ادای احترام میانمایگی به نبوغ نیست. تفسیر عملاً روش مدرن اصلیِ فهم چیزهاست و در مورد آثاری با مراتب کیفی مختلف به کار گرفته میشود. در همین چهارچوب، در یادداشتهای منتشرشدهی الیا کازان در رابطه با اقتباس اتوبوسی به نام هوس میبینیم که او حس میکرده کارگردانیِ این اثر در گرو کشف این نکته است که استنلی کوالسکی نمایندهی بربریت جسمانی و انتقامجویی است که در حال فروکشیدن فرهنگ ماست، و بلانش دوبوا همان تمدن، شعر، پوشاک ظریف، نور مبهم، احساسات پرورده و کل چیزهای غربیای است که البته اندکی فرسوده شدهاند. به این ترتیب حس میشود که ملودرام روانشناختی ظریف تنسی ویلیامز فهمیده شده است: مشخص شده است که این نمایشنامه دربارهی چیزی است، دربارهی زوال تمدن غربی است. ظاهراً اگر این نمایشنامه صرفاً در مورد یک وجود وحشی زیبا به نام استنلی کوالسکی و زیبارویی ژندهپوش و ازدسترفته به نام بلانش دوبوا باشد به اندازهی کافی قابل کنترل نخواهد بود. این مسئله اهمیتی ندارد که خود هنرمندان میخواستند آثارشان تفسیر شود یا نه. شاید تنسی ویلیامز واقعاً فکر کند که اتوبوسی به نام هوس در مورد همان چیزهایی است که الیا کازان فکر میکند هست و ممکن است کوکتو در خون یک شاعر و اورفئوس واقعاً همان قرائتهای پیچیدهای را مد نظر داشته است که با اتکا به نمادگرایی فرویدی و نقد اجتماعی از این فیلمها ارائه شده است؛ اما بههرحال مزیت این آثار در جایی غیر از معنای آنهاست. در حقیقت، دقیقاً به همان میزان که نمایشنامههای ویلیامز و فیلمهای کوکتو حاکی از چنین معانی متظاهرانهای باشند باید آنها را ناقص، تصنعی، سوءتفاهمآمیز و فاقد اعتبار به شمار آورد. از مصاحبهها و گفتههای آلن رنه و رب گریه چنین برمیآید که آنها بهطور آگاهانه سال گذشته در مارین باد را به نحوی طراحی کردهاند که به یکسان پذیرای تفاسیری متعدد و به یک اندازه قانعکننده باشد؛ اما باید در مقابل وسوسهی تفسیر مارین باد مقاومت کرد. آنچه در این فیلم اهمیت دارد بیواسطگی ناب، غیرقابل ترجمه و حسانی برخی از تصاویر آن، و راهحلهای دقیق هرچند محدود آن برای برخی مسائل مربوط به فرم سینمایی است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...