جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
بیوگرافی: سامرست موام
زاده بیست و پنجمین روز ژانویه ۱۸۷۴ در پاریس. شاید موام ازجمله نمایشنامهنویسان و داستاننویسان کلاسیک انگلیسی باشد که هریک از آثارش وزنهی مطرحی در ادبیات بریتانیاست. پدرش در سفارت انگلیس در پاریس مشغول بود که سامرست به دنیا آمد و بعدها نویسندهای خستگیناپذیر و خالق شد و چند رکورد به نام خود ثبت کرد: از جمله اینکه براساس فروش آثارش در دهه ۱۹۳۰، پردرآمدترین نویسندهی جهان در آن دهه شد. جنوب شرقی انگلستان و شهر بندری ویتستابل، جایی بود که دوران کودکی موام در آن سپری شد، اما خانهای که او در دوران کودکی، در آن به همراه خانوادهاش زندگی میکرد، در دهه ۶۰ تخریب شد تا ساختمانهای جدید مسکونی جایگزینش شود. البته موام هیچگاه ویتستابل را دوست نداشت و در تعدادی از آثارش از آن به بلک استیبل یاد کرده است. از آنجا که موام در فرانسه به دنیا آمده بود، زبان فرانسه زبان اصلی دوران طفولیتش بود و همین امر نیز سبب شد که در بازگشت به انگلستان و استفاده از زبان انگلیسی، به لکنت زبان مبتلا شود. شاید همین شرایط زمینهای شد تا او به جهان کتاب پناه ببرد و به نوعی فقدان ارتباط با جهان بیرونی را با غرق شدن در کتابها پر کند. بعدها تحصیلات در رشته پزشکی هم زیر سایه علاقهاش به ادبیات کمرنگ شد، بهگونهای که موفقیت نخستین رمانش، یعنی لیزای لمبث، سبب شد تا موام جوان کار پزشکی را رها کرده و خود را یکسره وقف ادبیات کند. طلسم، ازدواج مصلحتی، یک اتفاق ساده، پایبندیهای انسانی، تسخیرناپذیر و لبه تیغ از جمله ترجمههای آثار سامرست موام به زبان فارسی است.قسمتی از کتاب لبه تیغ نوشته سامرست موام:
ظاهراً خانم بردلی بیوهای با سه فرزند بود؛ دو پسر و یک دختر. پسرهایش بزرگتر بودند و سر زندگیشان رفته بودند. یکیشان در فیلیپین شغل دولتی داشت و دیگری مثل پدرش در وزارت امور خارجه کار میکرد و ساکن بوئنوس آیرس بود. شوهر خانم بردلی در چهار گوشه جهان خدمت کرده بود و پس از چند سال دبیر اولی در رم، وزیر مختار یکی از جمهوریهای امریکای جنوبی شده و همانجا هم درگذشته بود. الیوت گفت: «وقتی شوهرش مرد، به لوئیزا گفتم خانهاش در شیکاگو را بفروشد. اما او یک جورهایی دلبستهاش بود. خانواده بردلی سالها در این خانه زندگی کرده بودند. آنها یکی از قدیمیترین خانوادههای ایلینوی بودند. سال ۱۸۳۹ از ویرجینیا آمده و در ۶۰ مایلی شیکاگوی امروز زمین خریده بودند. هنوز هم مالک این زمینها هستند.» الیوت لحظهای مکث کرد و به من نگاه کرد تا واکنش مرا ببیند. در واقع اولین بردلی که ساکن اینجا شده کشاورز بوده. نمیدانم خبر داری یا نه که در میانهی قرن گذشته، وقتی مناطق شمال مرکزی امریکا شکوفا شدند، تعداد زیادی از ویرجینیایها، پسرهای جوانتر خانوادههای با اصل و نسب، وسوسه شدند خانه پدری خود را ترک کنند و به جستجوی سرزمینهای ناشناخته بروند. چستر برادلی، پدر شوهر خواهر من، هم وقتی متوجه شد شیکاگو آتیهای دارد، اینجا در یک دفتر حقوقی مشغول کار شد و آنقدر پول درآورد که ثروتی کافی برای آتیهی پسرش بر جای گذارد. از رفتار الیوت، و نه کلام او، چنین برمیآمد که شاید تصمیم مرحوم چستر بردلی را برای ترک عمارت اربابی بزرگ بیرون شهر و هکتارها زمین به قصد کار در یک دفتر، چندان عاقلانه نمیپندارد، اما این حقیقت که او آخر کار توانسته بود ثروتی به هم زند تا حدی جبران مافات میکرد.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...