کودک مدفون و غرب واقعی
(نمایشنامه آمریکایی،قرن 20م)درباره کتاب
آثار شپرد، از لحاظ مضمون و تفکر پشت آنها، ادامهی همان سنت تئاتر جدید امریکاست که با یوجین اونیل، تورونتو، تنسی ویلیامز، آرتور میلر و ادوارد البی شکوفا شد و بال و پر گشود و همچنان ادامه دارد. مضامین رؤیای امریکایی و مشکل ازخودبیگانگی، تجزیه خانوادهها و سرگردانی فرزندان و تنهایی پدرها و مادران، همه، مضامینی است که در تئاتر شپرد هم مستتر و برقرار است.
کودک مدفون عنوان نمایشنامهای است که در سال ۱۹۷۸ نوشته شد و سال ۱۹۷۹ جایزهی پولیتزر را از آن شپرد کرد. این متن، نمایشی است در سه پرده که مقطعی از زندگی یک خانوادهی ازهمپاشیده را در بر میگیرد.
غرب واقعی نیز از نمایشنامههای معروف شپرد است که آن را در سال ۱۹۸۰ نوشت. مادر خانواده که برای تعطیلات به آلاسکا سفر کرده، آستین را در خانه گذاشته تا مواظب گیاههایش باشد و درعینحال روی فیلمنامهاش کار کند. آستین ظاهری آراسته دارد، دانشگاه رفته، منظم است و ماشین و خانه و زن و بچهاش، نمادهایی از زندگی موفق او محسوب میشوند. لی، برادر بزرگتر، با سر و وضع آشفته و کمسواد که سالها در بیابان زندگی کرده، به خانهی مادر آمده تا با هدف سرقت وسایل خانه، سری به خانههای آن محله بزند. سول کیمر از تهیهکنندگان هالیوود، فیلمنامهی آستین را میپسندد و با لی آشنا میشود. در همان مقطع، اتفاق دیگری میافتد...
سام شپرد روایتش را براساس شخصیتها طراحی میکند؛ یعنی ابتدا از یک یا چند شخصیت شروع میکند و بعد قصه را براساس روابط و تعاملات این کاراکترها شکل میدهد.
کودک مدفون عنوان نمایشنامهای است که در سال ۱۹۷۸ نوشته شد و سال ۱۹۷۹ جایزهی پولیتزر را از آن شپرد کرد. این متن، نمایشی است در سه پرده که مقطعی از زندگی یک خانوادهی ازهمپاشیده را در بر میگیرد.
غرب واقعی نیز از نمایشنامههای معروف شپرد است که آن را در سال ۱۹۸۰ نوشت. مادر خانواده که برای تعطیلات به آلاسکا سفر کرده، آستین را در خانه گذاشته تا مواظب گیاههایش باشد و درعینحال روی فیلمنامهاش کار کند. آستین ظاهری آراسته دارد، دانشگاه رفته، منظم است و ماشین و خانه و زن و بچهاش، نمادهایی از زندگی موفق او محسوب میشوند. لی، برادر بزرگتر، با سر و وضع آشفته و کمسواد که سالها در بیابان زندگی کرده، به خانهی مادر آمده تا با هدف سرقت وسایل خانه، سری به خانههای آن محله بزند. سول کیمر از تهیهکنندگان هالیوود، فیلمنامهی آستین را میپسندد و با لی آشنا میشود. در همان مقطع، اتفاق دیگری میافتد...
سام شپرد روایتش را براساس شخصیتها طراحی میکند؛ یعنی ابتدا از یک یا چند شخصیت شروع میکند و بعد قصه را براساس روابط و تعاملات این کاراکترها شکل میدهد.
بخشی از کتاب
لی: میخوای زنگ بزنم به زنت یا یه کس دیگه؟
آستین: [روی زمین] زنم؟
لی: آره. یعنی ممکنه اون بتونه کمکت کنه. باهات حرف بزنه، یه کاری بکنه.
آستین: [میکوشد برخیزد] اون هشتصد کیلومتر با ما فاصله داره؛ شماله، تو ولایات شمال، جایی که همه چی آرومه. من به کمک هیچ کی احتیاج ندارم؛ من دارم میرم بیرون، دارم میرم یه تُستر بدزدم. دارم میرم یه چیزای دیگهم بدزدم؛ شاید اصلا دست به جنایت بزرگتری بزنم، بزرگتر از هر چی که تا حالا خوابشو دیدی. جنایاتی ورای تصور آدمی.
[آستین بالاخره موفق میشود سرپا بایستد و سعی میکند به سمت خروجی برود.]
لی: فقط یه دقه صبر کن، آستین.
آستین: چرا؟ واسه چی؟ تو که به کمک من احتیاجی نداری. تو که خوب دو دستی چسبیدی به این پروژه. به علاوه من خیلی دلم بوی شب رو میخواد. بوی بوتهها. بهار نارنجها. بوی غبار روی ورودیِ خونهها. فوارههای وسط حوض. چراغای خونههای مردم. در مورد نورها حق با توئه، لی. هر کی رو که میبینی داره زندگی خودشو میکنه. داخل خونهها. در امن و امان. اینجا خودش یه بهشته. میدونستی؟ ما داریم تو یه بهشت زندگی میکنیم. و همینو فراموش کردهیم.
آستین: [روی زمین] زنم؟
لی: آره. یعنی ممکنه اون بتونه کمکت کنه. باهات حرف بزنه، یه کاری بکنه.
آستین: [میکوشد برخیزد] اون هشتصد کیلومتر با ما فاصله داره؛ شماله، تو ولایات شمال، جایی که همه چی آرومه. من به کمک هیچ کی احتیاج ندارم؛ من دارم میرم بیرون، دارم میرم یه تُستر بدزدم. دارم میرم یه چیزای دیگهم بدزدم؛ شاید اصلا دست به جنایت بزرگتری بزنم، بزرگتر از هر چی که تا حالا خوابشو دیدی. جنایاتی ورای تصور آدمی.
[آستین بالاخره موفق میشود سرپا بایستد و سعی میکند به سمت خروجی برود.]
لی: فقط یه دقه صبر کن، آستین.
آستین: چرا؟ واسه چی؟ تو که به کمک من احتیاجی نداری. تو که خوب دو دستی چسبیدی به این پروژه. به علاوه من خیلی دلم بوی شب رو میخواد. بوی بوتهها. بهار نارنجها. بوی غبار روی ورودیِ خونهها. فوارههای وسط حوض. چراغای خونههای مردم. در مورد نورها حق با توئه، لی. هر کی رو که میبینی داره زندگی خودشو میکنه. داخل خونهها. در امن و امان. اینجا خودش یه بهشته. میدونستی؟ ما داریم تو یه بهشت زندگی میکنیم. و همینو فراموش کردهیم.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر