در فکر آن زنم
(داستان های کوتاه فارسی،قرن 14)
موجود
ناشر | روزنه |
---|---|
مولف | مینا رحمتی |
قطع | جیبی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 124 |
شابک | 9789643346560 |
تاریخ ورود | 1396/08/20 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1396 |
وزن (گرم) | 94 |
کد کالا | 61017 |
قیمت پشت جلد | 750,000﷼ |
قیمت برای شما
750,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
کتاب پیش رو مجموعهای از داستانهای کوتاه را در خود جای داده است که عناوین آنها عبارت است از:
"مادرم چتری است که در روزهای بارانی بسته است، "مهمان، "زنگ ریاضی، "مادر، "خواهرزاده، "پیغامهای یک زن ناشناس، "همسایه، "این هم میگذرد، ملیحه، "مرد روبهرو و "لیلا.
ماجرای داستانهای این کتاب، همانطور که با توجه به عنوان آن دور از انتظار نیست، پیرامون زنها جریان دارد، زنهایی در دورههای مختلف تاریخ که با غمها، شادیها و اتفاقات گوناگونی که با زندگیشان گره خورده روزگار خود را سپری میکنند.
"مادرم چتری است که در روزهای بارانی بسته است، "مهمان، "زنگ ریاضی، "مادر، "خواهرزاده، "پیغامهای یک زن ناشناس، "همسایه، "این هم میگذرد، ملیحه، "مرد روبهرو و "لیلا.
ماجرای داستانهای این کتاب، همانطور که با توجه به عنوان آن دور از انتظار نیست، پیرامون زنها جریان دارد، زنهایی در دورههای مختلف تاریخ که با غمها، شادیها و اتفاقات گوناگونی که با زندگیشان گره خورده روزگار خود را سپری میکنند.
بخشی از کتاب
مینا میگفت "خوشش اومده ازت مهتا". میخواست همهی حواسم را از آن، به قول خودش "یارو" پرت کند. "یارو" را بعدها میگفت. آن روزها که حرفی نمیزد. حتی یک کلمه دربارهاش نمیپرسید، و همین مطمئنم میکرد مینا خوشحال نیست. فقط شبهایی که دیر میکردم، هی زنگ میزد "کجایی؟" اساماس میداد "دیر کردی" و بعد که میرسیدم، چراغ را خاموش کرده و خوابیده بود. میدانستم نخوابیده. فقط نمیخواست چیزی بشنود. بپرسد. حتما آن روز خیلی جا خورده بود. روز دفاعم. اولین بار و آخرین باری که دیده بودش. تا آن روز دربارهاش چیزی به مینا نگفته بودم. فقط میدانست استاد مشاورم است. سنش را اصلا نگفته بودم. درست سال تولد بابا. حتی ماهش. مینا آن روز دمغ شده بود. حتی شبش یک کلمه چیزی نپرسید. تمام آن یک سال نپرسید. ولی آنشب... آن شب دیگر داشتم خفه میشدم. مثل امشب، هر دو توی تاریکی دراز کشیده بودیم.
-دلهره دارم مینا.
-چرا؟
-امروز ظهر دم دپارتمان دیدم... بهش نگفته بودم میرم دانشگاه، دیدم داره با یکی از این دخترا خوشوبش میکنه. دختره شهرستانیه. با هم گرم گرفته بودن بدجور. من پشتش بودم. داشت از موهای دختره تعریف میکرد. از موهای زرد دختره. حالم یه دفعه بد شد مینا.
مینا سکوت کرد. من بغضم گرفته بود. دلم میخواست مینا چیزی بگوید، حرفی بزند که حالم را از این مرده بد کند.
-دلهره دارم مینا.
-چرا؟
-امروز ظهر دم دپارتمان دیدم... بهش نگفته بودم میرم دانشگاه، دیدم داره با یکی از این دخترا خوشوبش میکنه. دختره شهرستانیه. با هم گرم گرفته بودن بدجور. من پشتش بودم. داشت از موهای دختره تعریف میکرد. از موهای زرد دختره. حالم یه دفعه بد شد مینا.
مینا سکوت کرد. من بغضم گرفته بود. دلم میخواست مینا چیزی بگوید، حرفی بزند که حالم را از این مرده بد کند.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر